جدول جو
جدول جو

معنی او بیین - جستجوی لغت در جدول جو

او بیین
رنجور شدن، تحلیل رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ وْ وا)
جمع واژۀ اواب در حالت نصبی و جری. نیک توبه کاران.
- صلوه الاوابین، نماز چاشت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دو بینی
تصویر دو بینی
دو تا دیدن هر شی احولی، دو رویی منافق نفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از او بردن
تصویر او بردن
خواهد او برد بیوبر اوبرنده اوبرده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو بین
تصویر دو بین
آنکه یک چیز را دو تا بیند احول، دو رو منافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بو بین
تصویر بو بین
قرقره، ماسوره
فرهنگ لغت هوشیار
برتر بودن و برتری یافتن
فرهنگ گویش مازندرانی
ابنی، بن قل، زیرآبی، شنای زیرآب
فرهنگ گویش مازندرانی
خشکاندن اشیایی که از آب برگیرند، بیشتر در مورد بافه های.، آبچین
فرهنگ گویش مازندرانی
نو شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زیر گرفتن، سواره از روی چیزی گذشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
شتاب گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
ساییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
هارشدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رو شدن، برملا شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
روان شدن شیره ی گیاه و درختان در آوندها به مناسبت فرا رسیدن.، آب گرفتن میوه و، پر کردن ظرف از آب، آب دار شدن میوه
فرهنگ گویش مازندرانی
خرد شدن، ریز ریز شدن، کوفته شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خواب به چشم آمدن، خواب آلود شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خواب دیدن، رویا دیدن، محتلم شدن، انزال شدن در خواب
فرهنگ گویش مازندرانی
دفن بودن، پنهان بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
آوسن بین
فرهنگ گویش مازندرانی
آب ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
حمام کردن، کنایه از عسل کردن، آب کشیدن پارچه و پوشاک
فرهنگ گویش مازندرانی
جایی که آب آن را کنده و گود کرده باشد، شکاف زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
آبندون
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از: شرم زدگی و خجالت فراوان، عرق شرم بر چهره و اندام
فرهنگ گویش مازندرانی